سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/5/11
2:44 عصر

هاله نور آقای موسوی

بدست عبدالحمید بیات در دسته انتخابات، موسوی، تقلب، آشوب

وحید جلیلی

«اگر تقلب بشه، ‌شنبه قیامت می‌شه». ستاد آقای موسوی از حدود ‌یک هفته مانده به انتخابات به میلیشیای خود دستور داده بود ‌این شعار را در خیابان‌ها جیغ بزنند. 
‌از نوع این ‌رفتار‌ها می‌شد ‌دریافت جریانی که آقای موسوی نمایندگی‌اش را به عهده گرفته است ‌به انتخابات فراتر از انتخابات نگاه می‌کند و اهداف دیگری را در سر دارد. 
اگر چه ‌در ایام انتخابات تا حدودی چهره روتوش شده و فرو رفته در هاله‌ای از نور آقای موسوی برای مردم آشکار شده بود که به آن رأی بی‌سابقه و بی‌نظیر در تاریخ انقلاب به رقیب ایشان انجامید، اما شنبه هم ‌قیامت شد: «یوم تبلی السرائر»! 
معجزه 22 خرداد جریان پشت‌سر موسوی را وادار کرد ‌باطن خودش را روز به روز آشکارتر کند. اگر چه تحرکات ‌غیر‌قانونی ‌آنها مشکلاتی ‌را ‌پیش آورد، اما ملت ‌ما تجربیات مهم و حافظه تاریخی الهام‌بخشی ‌در این زمینه دارند و همین تجربه تاریخی خیلی کمک می‌کند که این مسائل اخیر هم به راحتی حل بشود. 
مردم ما مشابه این رفتارها را درسال‌های نخست بعد از پیروزی انقلاب تجربه کرده‌اند. به طور مشخص در 17شهریور و 14 اسفند 59، ‌مردم ما میتینگ‌های پرهیاهوی بنی‌صدر را و پروپاگاند‌ای سیاسی بعد از آن را به یاد دارند. 
اما اینکه چرا آقای موسوی حاضر است برخلاف هرآنچه که در ابتدای ورودش به انتخابات گفته عمل کند و ادعاهایی را که در این مدت مطرح کرد، ‌خودش خلافش را انجام بدهد قابل تحلیل است. آقای موسوی از ابتدا اعلام کرده بود که من برای حفظ «قاعده بازی» به میدان آمده‌ام. 
وی، آقای احمدی‌نژاد را متهم کرد ‌که اهل کرنش در برابر قانون نیست و قانون را دور می‌زند و مهم‌ترین دغدغه مهندس موسوی در سخنرانی‌ها و بیانیه‌هایش اینگونه اعلام می‌شد ‌که او آمده است تا قاعده بازی و روال‌ها و همچنین احترام و اعتبار نهادهای قانونی کشور حفظ بشود. ‌هم در جریان تبلیغات انتخاباتی و هم بخصوص در جریانات روز انتخابات و بعد از اعلام نتایج، ‌به وضوح می‌توان ‌دید ‌که موسوی ‌در ادعایش ‌چقدر صادق بود. 
جدای از بحث‌های روشی، ‌امروز دیگر بخش‌های مهمی از محتوای اندیشه سیاسی آقای میرحسین موسوی و نظام ایده‌آل سیاسی ایشان هم آشکار شده است. 
مصاحبه بسیار مهم روشنفکرترین زن ایران! و نزدیک‌ترین همکار سیاسی آقای میرحسین موسوی یعنی خانم رهنورد با شبکه ‌انگلیسی بی‌بی‌سی یک گفت‌وگوی تاریخی است و مفادش قابل توجه و تحلیل است. ایشان می‌گوید من لُر هستم و آقای موسوی داماد لرستان است. ‌لرها موسوی را نمی‌گذارند و به آقای احمدی‌نژاد رأی بدهند. 
بعد می‌گوید ایشان ترک‌زبان است و آذربایجانی‌ها هیچ وقت فرزند خودشان را نمی‌گذارند و به کس دیگری رأی بدهند. ببینید بعد از 150سال سابقه روشنفکری در ایران، ‌جریان روشنفکری، معیار انتخاب سیاسی ایده‌آل خودش را چگونه طرح می‌کند. ‌کانه ما در دوره ملوک‌الطوایفی هستیم و مردم باید به شکل قبیلگی رأی بدهند و اگر به این شکل رأی ندهند مایه تعجب روشنفکرترین زن ایران و نزدیک‌ترین و پرسابقه‌ترین همکار آقای موسوی می‌شود! 
اگر به این نکات توجه کنیم، ‌می‌بینیم که در اندیشه میرحسین و همراهان روشنفکر او نوعی ارتجاع به مناسبات همگون با تفکر قبیلگی مشاهده می‌شود و مردم خیلی خوب ذات این جریان را شناخته‌اند. 
امروز میرحسین موسوی برای حذف یک چهره سیاسی نمی‌جنگد و درگیری او برخلاف آن ادعایی که می‌گفت من آمده‌ام تا قاعده بازی سیاسی را حفظ بکنم یک درگیری سیاسی نیست. 
‌میرحسین امروز مهمترین دغدغه‌اش سرکوب یک جریان عظیم و عمیق اجتماعی است که به میدان آمده است تا از استحاله انقلاب و نظام جلوگیری کند. 
24 میلیونی که به ضرر اشرافیت سیاسی رأی داده از نگاه جریان روشنفکری و سلطنت‌طلب و غرب‌زده که امروز با هم ائتلاف کرده‌اند، ‌باید در همین نقطه سرکوب شود. 
‌برآوردی که آقای موسوی از شرایط امروز دارد، ‌این است که اگر با مطالبات توده مردم امروز مقابله نشود و جریان ضداشرافیت سرکوب نشود، ‌خیلی بعید است که به این زودی‌ها این فرصت‌ در اختیار جریان روشنفکری مؤتلف با سرمایه‌داری جهانی و داخلی قرار بگیرد. 
آقای موسوی ‌دارد می‌بیند که امروز این جریان عظیم و عمیق اجتماعی در فضای سیاسی کشور، ‌نماینده جدی ندارد. همه به میدان آمده‌اند تا مردمی که پایشان را از گلیم‌شان درازتر ‌کرده‌اند، ‌سرجایشان بنشانند. 
دلیل دیگر سراسیمگی آقای موسوی به عنوان نماینده مجموعه مناسبات غلط، این است که اینها همواره تلاش می‌کردند تا مترسکی را به نام اکثریت خاموش به رخ نظام بکشند و ادعایشان این بود که ما می‌توانیم اکثریت خاموش را به صحنه بیاوریم و از آن طریق مطامع مناسبات اید‌ه‌آل خودمان را حفظ بکنیم، ‌ولی معجزه 22خرداد نشان داد که اتفاقاً اکثریت خاموش آنهایی بودند که دغدغه عدالت داشتند و وقتی که ببینند جریان سرمایه‌داری جهانی برای حمایت یک چهره ظاهراً موجه به صحنه آمده‌اند آنها هم تشجیع و تحریک می‌شوند که به صحنه بیایند و از انقلاب خودشان و آرمان عدالت دفاع بکنند. 
بنابراین در انتخابات‌ آینده هم دیگر اکثریت خاموشی ‌که جریان چپ لیبرال بتواند به آن امید ببندد، ‌وجود نخواهد داشت. 
با وجود این، جریان اشرافیت سیاسی تصمیم گرفته است که در این مقطع با به‌کارگیری همه ابزارهای جنگ روانی از این جهش تکاملی انقلاب اسلامی جلوگیری کند و جریان ارتجاعی را به جامعه تحمیل بکند. 
در این زمینه هم در روزهای آینده خواهیم دید که چگونه جریان اجتماعی عظیم و عمیق برآمده از انقلاب اسلامی جریان متوهم، ‌خودشیفته و ساختارشکن را مثل کفی خواهد شست و برگ زرین دیگری بر حافظه تاریخی ملت انقلابی ایران افزوده خواهد شد.